هوا سرد شده است. با سختگیر شدن طبیعت، دوباره نفس این شهر به شماره افتاده است؛ حتما مشکلات امسال شدیدتر از زمستان گذشته خواهد بود. کودکان بیشتری بیمار میشوند، سالخوردگان بیشتری از بین ما میروند، زمان بیشتری در ترافیک هدر میرود و کیفیت زندگی در تهران دوباره افت میکند. چرا بعد از چند دهه همچنان مشکلات این کلانشهر حل نمیشود؟
چرا شهرهای دیگر نیز به تدریج در زمینه آلودگی و ترافیک شبیه تهران میشوند؟ شاید شهرهای بزرگ طلسم میشوند!
راهحل مشکل آلودگی هوا و ترافیک، حملونقل عمومی است و هیچ کدام از کلانشهرهای ایران سیستم حملونقل توسعهیافته ندارند. پس تعجبآور نیست مشکلات ترافیکی شهرهای بزرگ به یکدیگر شبیه شدهاند. سیستم حملونقل از زیرساختهای اساسی هر اقتصادی است که از طریق کاهش هزینهها، ادغام بازارها و تحرکپذیری نهادههای تولید به ارتقای کارآیی کمک میکند و توزیع درآمد را بهبود میبخشد. اما توسعه زیرساختها نیازمند سرمایهگذاریهای گسترده است و به منابع مالی نیاز دارد. مدیران شهری نیز همواره بر کمبود منابع بهعنوان مهمترین مانع توسعه حملونقل شهری تاکید کردهاند.
اما شواهد روشنی وجود دارد که در بخش حملونقل شهری کمبود منابع وجود ندارد، بلکه منابع سرشاری در این بخش هدر میرود. میلیونها لیتر بنزین و هزینه فرصت میلیونها ساعت نیروی کاری که هر روز کف خیابانهای کلانشهری چون تهران تلف میشوند، همان منابع سرشاری است که میتواند برای توسعه حملونقل عمومی استفاده شود. بنابراین کمبود منابع مالی را نمیتوان پذیرفت؛ ولی فقدان مدیریت شهری حتما موثر بوده است.
هزینه نوسازی و بهسازی حملونقل شهری باید از طرف شهروندان تامین شود. برای دستیابی به این هدف میتوان قیمت سوخت و عوارض را افزایش داد و درآمد حاصل را در بخش حملونقل شهری سرمایهگذاری کرد. البته لازم نیست قیمت سوخت در سراسر کشور افزایش یابد، بلکه تنها لازم است بر مصرف سوختهای فسیلی در کلانشهرها عوارضی بابت ایجاد آلودگی و ترافیک اخذ شود. این سیاست ضمن کاهش تقاضا برای حملونقل درونشهری، باعث ایجاد تقاضا برای خدماتی میشود که نیاز به تردد شهری را کاهش میدهند. بهطور مثال، خدمات پستی بهطور مستقیم و فروشگاههای بزرگ زنجیرهای بهطور غیرمستقیم تقاضا برای مسافرتهای درونشهری را کاهش میدهند. مهمتر اینکه اجرای این طرح در تهران میتواند الگویی برای دیگر شهرهای بزرگ باشد و مدیریت شهری را از منابع دولتی بینیاز سازد.
احداث راهآهن سراسری در سال ۱۳۰۷ نیز به همین روش میسر شد. حاکمان قاجار مدتها چشم انتظار تامین مالی ازسوی بیگانگان بودند، ولی در دوره آنان ساخت راهآهن هیچگاه از مرحله طرح فراتر نرفت. تامین مالی از محل اخذ عوارض بر مصرف داخلی بود که اجرای این طرح را امکانپذیر ساخت. امروز نیز میتوان از این تجربه موفق بهرهبرداری کرد. تنها باید عرصه مشارکت را برای شهروندان فراهم آورد و طلسم مدیرانی را که تنها از کمبود منابع شکایت میکنند، شکست. یادمان باشد میشود از بارش برف نهراسید اگر کمبود مهارتهای مدیریتی برطرف شود.